Mystical and moral analysis of "Pisces" in the Holy Quran

Document Type : Original Article

Author

Academic staff of Al-Mustafa Society

Abstract

"Pisces" is one of the prominent images of God in various verses of the Quran, such as verses 61 and 63 of Surah Kahf, 163 Surah A'raf, 142 Surah Safat and 48 Surah Qalam. Knowledge of the status and position of the fish in the story of Prophet Moses, Prophet Khidr and Prophet Yunus can be important for any Quran study. Knowing its mystical and spiritual dimensions is one of the goals of the research in this article. The findings of the research using the analytical descriptive method in the way of understanding the depth of meaning of the verses, indicate the important fact that the word "fish" in the view of the Qur'an is not only the image of an external animal, but it is a symbol and symbol of a spiritual and deep mystical and moral meaning that affects every audience in the ranks. Its variety attracts and attracts. As a result, the mention of fish in the Holy Qur'an is meant to create a relationship with God and extend and expand human understanding from the world of senses to the unknown world of the human soul and heart.

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 

 

 

واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف، 1۶3 سورۀ اعراف، 1۴2 سورۀ صافات و ۴8 سورۀ قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می‌تواند برای هر قرآن‌پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته‌های تحقیق با روش توصیفی‌تحلیلی به‌شیوۀ درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژۀ «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به‌سوی خود جذب و جلب می‌کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناختۀ جان و دل انسان بیان شده است.

کلیدواژه‌ها: حوت، نون، ماهی، حضرت یونس(ع)، حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع).

  1. طرح مسئله

ذکر واژگانی همچون «حوت، حیتان و نون» در قرآن کریم، در کنار کاربرد تعداد دیگری از حیوانات بی‌دلیل نیست. طرح حوت و نون در داستان زندگی جناب حضرت یونس(ع) یا در حکایت جناب حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) در جریان دیدار با حضرت خضر(ع) حائز اهمیت است. اینکه به چه دلیلی، خداوند از این حیوان در تنبه و هدایت حضرت یونس و یا به‌عنوان غذای مورد استفاده در مسیر شرفیابی شاگرد به خدمت استاد و نیز هشدار به پیامبر اکرم(ص) در مشابهت به «صاحب الحوت» بهره گرفته است، می‌تواند برای هر مخاطبی جای پرسش باشد که بهره‌گیری از حوت در این سه مورد، چه مقام و موقعیتی می‌تواند داشته باشد؛ به‌خصوص ازاین‌رو که برخی از اهل لغت بیان داشته‌اند کلمۀ حوت، بیشتر در معنای نهنگ به کار می‎‌رود و طبق این معنا، چگونه حمل این نهنگ توسط یوشع بن نون امکان‌پذیر بود؟ نوشتار کنونی، درصدد پاسخ به این نوع سؤالات است تا جایگاه معنوی و اخلاقی حوت در قرآن کریم، بیش از پیش معلوم گردد.

  1. پیشینۀ بحث

دربارۀ معناشناسی واژگان قرآن کریم از جانب اهل لغت و قرآن‌پژوهان، آثار متعددی به نگارش درآمده است که کتب لغت و کتاب‌هایی با عناوین مفردات قرآن، ازجملۀ آن‌ها به شمار می‌آید؛ لکن مقاله کنونی با این موضوع و نگرش خاص، پیشینۀ مستقلی ندارد هرچند دربارۀ نماد ماهی، مقالات متعددی نگارش یافته است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از: کتاب‌های پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی (ستاری، 1379)، بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی (زرین‌کوب، 13۶۶) و مقالات «ماهی و قرآن» (همتی، 1۴00)، «بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی» (گرامی، 1398)، «تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» (گلی‌زاده و همکاران، 139۴)، «تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری» (نیکوئی و همکاران، 1398)، «مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن» (غباری بناب و نصرتی، 1397)، «نمادهای جاندار در قرآن» (رشیدی، 1392).

همان‌گونه که پیداست آثار نام‌برده موضوع حوت و ماهی را از ابعاد عرفانی و اخلاقی با رویکرد قرآنی مورد بررسی قرار نداده‌اند. امتیاز و مزیت عنوان کنونی، در نوآورانه بودن بحث فعلی از نگاه قرآنی با توجه بر ارائۀ ابعاد عرفانی و اخلاقی آن است. 

  1. مفهوم‌شناسی واژۀ حوت

کلمۀ «حوت» در لغت، براساس گفتۀ اهل لغت، به‌معنای مطلق ماهی است که هم کوچک‌ها را شامل می‌شود و هم بزرگ‌ترها را که در زبان فارسی، نهنگ و وال گفته می‌شود (فراهیدی، 1۴20ق، ج3: 282؛ زبیدی، بی‌تا، ج3: ۴1). جمع حوت، واژۀ «حیتان و احوات» است که در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» (اعراف: 1۶3) ذکر شده است. در این آیۀ شریفه، کلمۀ حوت به‌معنای ماهی کوچک و معمولی است. به نظر غالب مفسران، کلمۀ مذکور در آیۀ «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» (کهف: ۶1) نیز به همان معنای ماهی معمولی و کوچک است. درمقابل، به نظر برخی از اهل لغت، واژۀ حوت، معنای معروف دارد و آن، همان معنای نهنگ و ماهی بزرگ است (فیومی، 1397، ج2: 1۵۵).

کلمۀ «نون» هم به‌معنای ماهی مطلق یا نهنگ و وال است که جمعش، «انوان یا نینان» می‌آید (فراهیدی، 1۴20ق، ج8: 39۶؛ ابن‌منظور، 1۴08ق، ج3: ۴27؛ راغب اصفهانی، 1۴20ق: 830). برای نمونه، حضرت علی(ع) در خطبۀ خود فرمودند: «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشُ فى الفلوات ... وَ اخْتِلَافِ النینان فى الْبِحَارِ الغامرات: خدا، به صدا و زوزۀ حیوانات وحشى در بیابان‌ها و به رفت‌وآمد ماهی‌ها در دریاهاى ژرف بیکران، آگاه است» (نهج البلاغه، خطبۀ 19۶). کلمۀ «نینان» در این فرمایش امیرالمؤمنین علیt جمع نون است که در معنای مطلق ماهی‌های بزرگ و کوچک به کار رفته است و اشاره دارد بر اینکه علم خداوند، از نوع علم مطلق و ذاتی است؛ چراکه خلقت جهان آفرینش به دست اوست.

از آنچه بیان شد، نتیجه گرفته می‌شود که کلمۀ «حوت» در قرآن کریم، در دو معنای ماهی بزرگ و کوچک استعمال شده است و تنها با توجه بر قراین داخلی و خارجی همچون سیاق و قابل خوردن که در جریان موسی و یوشع است و... می‌توان معنای اراده‌شده را، یعنی ماهی معمولی یا مطلق ماهی از آیات جویا شد. واژۀ «نون» نیز در لغت به دو معنای خاص و عام به کار رفته است ولی در قرآن کریم، به‌معنای خاص نهنگ به کار رفته است.

  1. موارد ذکر «حوت» در قرآن

خداوند در قرآن کریم، در موارد مختلفی، از ماهی سخن به میان آورده است:

۴-۱. آیۀ ۶1 سورۀ کهف که ماهی توسط انبیای الهی، به‌عنوان چاشنی غذایی انتخاب شد.

۴-2. آیۀ 1۶3 سورۀ اعراف که قوم بنی‌اسرائیل با ماهیان، مورد امتحان قرار گرفتند.

۴-3. آیۀ 1۴2 سورۀ صافات: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ»، که خداوند در آن، رازآموزی را به حضرت یونس آموختند؛ بدین معنا که یونس، با مرگ از حیات کمابیش نفسانی، در حیات سراسر روحانی گام گذاشتند. در همین راستاست که عرفا در تفسیر رمزی قصۀ یونس، «محنت» او را «امتحان» دوست دانسته‌اند (زرین‌کوب، 13۶۶: 139).

۴-4. آیۀ ۴8 سورۀ قلم: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَکْظُومٌ؛ اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى [یونس‏] مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت غم، خدا را خواند» که پیامبر اکرم(ص) را در مشابهت به حضرت یونس هشدار می‌دهند.

۴-5. آیۀ 87 سورۀ انبیا: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ و ذاالنون [یونس‏] را (به یاد آور) در آن زمان که غضبناک (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین گمان نمود که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرورفت،) در آن تاریکی‌ها (ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بر خود بودم!» حضرت یونس(ع) را به «نون» توصیف می‌کند.

  1. نماد حوت در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن

در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در آیین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید. در نمادپردازی مسیحیت، مسیح و پیروانش، به‌صورت ماهی نشان داده می‌شوند. ماهی، غذایی مقدس است که در عید محبت خورده می‌شده است (یونگ، 1382: 102).

بدیهی است گزینش ماهی در آیات یادشده بی‌حکمت نیست. به‌یقین، افزون بر ارادۀ معنای ظاهری آن، معنای ماورایی هم از آن اراده شده است که به نوبۀ خود، بس مهم و حائز اهمیت است. طبق این نظر، می‌توان بیان داشت که کلمۀ حوت، نماد و حالت سمبولیک است که می‌خواهد تصویری از معانی معنوی و عرفانی برای مخاطب منتقل نماید (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴) حالا آن مقاصد چیست؟ بیان‌های متفاوتی را در این باره می‌توان اظهار داشت که برخی از آن‌ها به شرح ذیل است:

  • «حوت»، نشانه عاشقِ صادق

ماهی برخلاف دیگر موجودات زنده، نشانگر کسی است که هیچ‌وقت از آب سیر نمی‌شود. اهل ایمان و باور نیز، از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیر نمی‌شوند. مولوی می‌گوید:

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی‌روزی است، روزش دیر شد

مولوی، 1378، دفتر اول، بخش 1

از آیات قرآن برمی‌آید که یکی از ویژگی‎‌های بارز ماهی، روندگی و سیر و عشق و عاشقی است به‌طوری‌که هرگز از حرکت خسته نمی‌شود و رکود و قرار را به‌هیچ‌وجه نمی‌پذیرد، لذا بی‌تحرکی و تنبلی در او، مساوی با مرگ اوست. انسان عاشق نیز همواره به‌دنبال فنا و بقا در ذات لایزال الهی است و با کمترین جرقه‌ای، روشن شده و آتش می‌گیرد.  

۵-1-1. تحلیل ادلۀ ادعا

ادعای اینکه ماهی نشانۀ و نماد عاشق راستگوست، دو فراز از آیات شریفه، یعنی آیات ۶1 و ۶3 سورۀ کهف به شرح ذیل است:

الف) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶1، عبارت «... فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» دارد. سرب (به فتح س- ر)، به‌معنای رفتن در سرازیر و نیز محل سرازیر است؛ چنان‌که راغب اصفهانی گفته است‏: «السارب: الذاهب‏ فِی‏ سَرْبِهِ‏ أَیْ طَرِیقِهِ» گویى، یک نوع آسانى و راحت رفتن در آن ملحوظ است که سرازیرى در معنى اوّلى آن قید شده است (راغب اصفهانی، 1۴12ق: ۴0۵) در قرآن کریم نیز سارب به‌معنای راه‌رونده به کار رفته است. خداوند در آیۀ «سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ‏ بِالنَّهارِ» (رعد: 10) بیان می‌دارد که در علم خدا، آن‌که پنهانى سخن گوید و آن‌که آشکارا و آن‌که در شب پنهان می‌شود و در روز روشن راه می‌رود، مساوى است (قرشی، 1371، ج3: 2۴8).

کلمۀ «اتخاذ» و واژۀ «سرب» در این آیۀ شریفه، به دو نکتۀ خیلی مهم اشاره دارد: 1. حواس ماهی، فقط به راه خودش است و در آن، ممحض و متمرکز است. این، معنایش این است که عوامل بیرونی هرگز نمی‌توانند او را از توجه به حرکت و ادامه آن منع کرده و برای او، حواس پرتی ایجاد نمایند؛ 2. ماهی از حرکت خود هم، حس لذت دارد؛ چراکه حس شناگری از حرکت خود دارد و معلوم است که حرکت مداوم، به‌نوبۀ خود ایجاد لذت می‌نماید؛ برخلاف حرکت رو به بالا که تولید زحمت برای رونده می‌کند (ستاری، 1379: 7۵).

بنابراین، براساس دو خصوصیت بالا، ماهی دو پیام و درس مهمی را برای حضرت موسی و یوشع(ع) به تصویر کشیده است: یکی اینکه عاشق بایستی در عشق به معنویت و ایمان، ممحض باشد و تحت‌الشعاع حواس‌پرتی‌های بیرونی نباشد و دوم اینکه عشق‌ورزی را حرکت در راه سرازیری بداند و از آن لذت ببرد. همان‌گونه که ماهی، از چنین خصوصیاتی برخوردار است.  

ب) قرآن کریم در ذیل آیۀ ۶3 سورۀ کهف، عبارت «... وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً» دارد. این آیۀ شریفه نیز همانند آیۀ ۶1 همین سوره، افزون بر دلالت بر عاشقی ماهی به‌لحاظ کلمۀ اتخاذ سبیل و بحر، دارای واژۀ «عجبا» است که به دو نکتۀ مهمی دیگری اشاره می‌کند:

  1. اتخاذ مذکور به‌خاطر دلالت مفاد «عجباً» از چنان زیبایی‌ای برخوردار است که مایۀ شگفتی و تحیر هر بیننده‌ای گشته و از آن خوشش می‌آید؛ هرچند خود را در چنان سیری عاجز حس می‌کند.
  2. شگفتی و زیبایی این حرکت، تا آن اندازه‌ای هست که حتی انسانی مانند یوشع نبی(ع) را که خود عاشق بی‌قرار ایمان و معنویت است، به حیرت و حیرانی وامی‌دارد. این مقوله نشان می‌دهد که هر حرکت زیبا و مثبتی از انسان، باعث رضایت فرشتگان آسمانی و انبیای الهی است و درنتیجه، رضوان اکبر خداوند را به دنبال خود می‌آورد.

ملاهادی سبزواری با اعتقاد بر اینکه ماهی، عارف کامل است، می‌گوید: «غیر ماهی، نشانگر کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به ‌اندک زمانی قانع و سیر می‌شوند» (سبزواری، 137۴: 2۶). همان‌طور که ماهی از شنا کردن سیر و خسته نمی‌شود، انسان عارف نیز، در سیروسلوک عرفانی و شهودی که از عالم ملکوت و صحنه‌های ماورایی دارد، هیچ‌گاه خمودی و خستگی را حس نمی‌کند. به نظر مولوی، ماهی هیچ زمانی با آب، عاصی نمی‌شود؛ چراکه شنا با آب، در ذات و طبیعت ماهی هست:

پس کلوخ خشک در جو کی بود؟

 

ماهیی با آب عاصی کی شود؟

 (فروزانفر، 1379: 8۵9)

یعنی کلوخ خشک هیچ‌گاه نمی‌تواند از خود مقاومت نشان بدهد؛ لذا درنهایت در آب حل می‌شود ولی این ماهی است که به‎دلیل عشق و علاقه به آب، همواره در دل آب، به این‌سو و آن‌سو حرکت می‌کند. باز مولوی در جای دیگر، با اشاره به اینکه محل اصلی زندگی ماهیان و خاکیان، از هم متفاوت است و درنتیجه، از حیله و تدبیر در بین ماهیان خبری نیست، می‌گوید:

ماهیان را بحر نگذارند برون

 

خاکیان را بحر نگذارند درون

اصل ماهی آب و حیوان از گل است

 

حیله و تدبیر اینجا باطل است

 (گوهری، 13۶2: ۴9۴)

در قرآن نیز ماهی نمادی برای حرکت و سیروسلوک عارف شناخته می‌شود؛ به‌طوری‌که عارف از حرکت خود حس لذت نموده و از تمام تقلا و جولان خود هم سیر نمی‌گردد. درحقیقت، خداوند با ذکر حرکت لطیف ماهی در دریا، به انسان عارف متذکر می‌شود که سیر در قرب الهی، نه‌تنها خستگی ندارد بلکه کلی عشق و دل‌نوازی است.

  • ماهی، نشانۀ انسان کامل

ماهی در نظر ادیبان و شعرا، تصویرگر اولیای الهی‌اند؛ چراکه اولیای الهی به مانند ماهیان، بحر احدیت هستند. آنان اهل صفا و یکرنگ‌اند. با وحدت و اتحاد شنا می‌کنند گرچه در خشکی، هزاران رنگ وجود دارد. مولوی در این زمینه می‌نویسد:

هست قرآن، حال‌های انبیا

 

ماهیان بحر پاک کبریا

 (مولوی، 1378: 7۴)

به عقیدۀ مولوی، قرآن کریم توصیفگر احوال انبیاست؛ انبیایی که همانند ماهیان در دریای بی‌کران الهی به شنا مشغول‌اند.

همو در جای دیگر می‌سراید:

باز وقت صبح آن اللهیان

 

برزنند از بحر سر چون ماهیان

(همان: 8)

مقصود مولوی از اللهیان، اولیای الهی هستند که بسان ماهیان، در وقت صبح به تسبیح و تحمید الهی اشتغال دارند. آنان به‌دنبال آب فراوان، یعنی فرصت زیاد هستند تا بتوانند با خداوند، زیادتر و عمیق‌تر و بهتر رازونیاز کنند.

بنابراین، انتخاب «حوت» توسط حضرت موسی و یوشع بن نون(ع) نیز، در واقع ارائۀ تصویری از حقیقت حال حضرت خضر(ع) برای آن دو حضرت، پیش از ملاقات است. همان‌طور که ماهی، بیرون از آب بی‌قرار است و همواره به‌دنبال وصل به معشوق خود، یعنی دریای بی‌کران الهی است.

۵-2-1. تحلیل ادلۀ ادعا

دلیل این ادعا، برگشت دوبارۀ حضرت موسی به همراه یوشع به نون(ع) ، طبق آیۀ «قالَ ذلِکَ ما کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً: (موسى) گفت: آن همان چیزی بود که ما مى‏خواستیم» سپس از همان راه برگشتند، درحالى‌که دنبال مى‏کردند» (کهف: 64)، به همان نقطه‌‍‌ای است که ماهی به دریا فرو رفته بود. کلمۀ «ذلک» در ظاهر به همان ماهی برگشت دارد ولی در واقع، اشاره به این دارد که ماهی بهانه است و ما باید به حقیقت آن که همان وجود شریف پیامبر(ص) باشد برسیم؛ چراکه ایشان حکایتگر انسانی از حقیقت ماهی هستند، لذا وقتی حضرت موسی به‌همراه یوشع(ع) خدمت آن حضرت می‌رسند، سلام می‌دهند ولی حضرت خضر(ع) به ایشان جواب می‌دهند که بر شما هم که نبی قوم بنی‌اسرائیل هستید، سلام باشد. حضرت موسی(ع) می‌پرسند: شما از کجا دانستید من، نبی خداوند بر بنی‌اسرائیلم؟ حضرت خضر پاسخ می‌دهند: آن خدایی که مکان من را به شما نشان دادند، همان خدا جایگاه شما را نیز به من خبر دادند (سمرقندی، 1۴1۶ق، ج2: 3۵۴). بنابراین، حضرت موسی(ع) به‌طور ناخودآگاه پی می‌برد که منشأ حیات را یافته و دوباره آن را از دست داده است و این الهام و اشراق قابل توجهی که باید در ادراک حضرت موسی(ع) به شمار آورده شود تا آن ماهی‌ای که قصد تناولش را داشته، نماد و محتوایی از ضمیر ناخودآگاه است که به‌وسیلۀ آن، ارتباط با مبدأ بار دیگر برقرار می‌شود. اوست که مجدداً متولد شده و به زندگی نو چشم گشوده است (غباری بناب و نصرتی، 1397: 10).

ازسوی دیگر، تنبه حضرت یونس با حوت به دست خداوند براساس آیۀ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلیمٌ (او را به دریا افکندند) و ماهى بزرگی او را بلعید، درحالى‌که سزاوار مذمّت بود» (صافات: 142)، هم گویای این حقیقت مهم است که ایشان نیز باید به مانند اوصاف نهنگ باشند؛ به این معنا که به‌جای ترک قوم خود، آن‌ها را به آغوش خود بگیرد و تا زمانی که آن‌ها پرورش و تزکیه نیافته‌اند، آن‌ها را رها نسازد. همان‌گونه که نهنگ، حضرت یونس را در مدتی مشخص (3، 7، 20 و ۴0 روز)، در دل خود نگه داشت و زمانی که حضرت به حد کافی تسبیحات خود را به درگاه الهی بیان داشت و پرورش یافت، او را دوباره به دنیا برگرداند تا همانند وی عمل نماید (طبرسی، 1372: ج8 : 71۶).

آری، خداوند می‌توانست حضرت را ازطریق دیگری متنبه نماید ولی این حیوان را برگزید تا برای همۀ انسان‌ها، ازجمله جناب حضرت یونس خواست بفهماند که راه تربیت و تزکیه، به آغوش کشیدن و جذب نمودن است نه اینکه ناامید شدن از هدایت مردم و درنتیجه، رها ساختن آنان به حال خود است.

  • حوت نشانۀ مأمور الهی

ازسوی دیگر و با نگاهی عمیق‌تر، «حوت» ازطرف خداوند، برای انجام دو کار مهم برگزیده می‌شوند:

الف) در یک نوبت، مأمور می‌شود برای برگشت جناب موسی و یوشع(ع) به همان محلی که در آن برای استراحت نشسته بودند.

ب) در نوبتی دیگر هم مأمور می‌شود جناب یونس(ع) را به کام خود ببلعد تا ایشان به انسان کامل‌تری تبدیل شوند و با تجهیز قوای درونی، بهتر به ایفای مسئولیت خطیر ارشاد و هدایت مردم بپردازند. اتفاقاً براساس یکی از احتمالات، حبس یونس در دل حوت، پیش از عهده‌داری وظیفۀ خطیر رسالت الهی بود و این، به‌خاطر این بود که ایشان، آمادگی قبلی برای تحمل و صبر در وجود خود جهت هدایت مردم ایجاد نمایند (فخر رازی، 1۴20ق: ج2۶: 3۵۶).

 

پیامبر الهی نیز از جانب خداوند مأمور می‌شوند که مردم را از دل بستن به تعلقات مادی رهایی داده و آن‌ها را به‌سوی خداوند و تقرب الی الله سوق بدهند تا بدین وسیله، روح آنان صیقل یافته و به‌مراتب برتر و کامل‌تر صعود یابد. برهان ادعای مذکور، همان آیاتی است که مفادشان دلالت دارند بر اینکه حوت، در دو نوبت مأموریت الهی را عهده‌دار می‌گردند.

از اینجا معلوم می‌شود که حوت و شخص پیامبر(ص) در وصف هدایتگری و مأمور بودن می‌توانند وحدت داشته باشند؛ چراکه موسی به پیشگاه الهی عرض کرد: من با کدامین علامت بدانم که به مجمع‌البحرین رسیده‌ام؟ از جانب خداوند پاسخ داده شد که حوتی با خودت برای سفر بردار. هرگاه آن حوت زنده شد، آنجا مجمع‌البحرین و محل ملاقات شما با حضرت خضر است (سلطان علی‌شاه، 1۴08ق، ج2: ۴71).

بنابراین، وجود حوت می‌تواند نشانگر وظیفۀ اساسی، هم برای شخص پیامبر باشد و هم برای دیگران، و این واقعیت را حکایت بکند که همان‌طور که حوت از جانب خداوند به مأموریتی خاص و مهم برگزیده می‌شود، انسان سالک و کاملی مثل پیامبر نیز امکان دارد براساس خواست خداوند به مأموریتی ویژه انتخاب شوند. 

اتفاقاً در کتاب مثنوی معنوی، جناب مولانا چنین مرقوم می‌دارد: «در حکایات کرامت‌های درویشی که در کشتی، متهم به دزدی کردند، یک ماهی به‌صورت مأمور الهی خودنمایی می‌کند. بدین‌ترتیب که پس از رازونیاز درویش به‌سوی خداوند به‌دلیل اتهام دزدی که به ایشان زده بودند، هزاران ماهی که مأمور الهی بودند هریک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا آمدند و گفتند: بگیرید ای شیخ! این، سوزن شماست. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت و حکومت عظمای الهی، بهتر است که سلطنت دل است یا ملک ناچیز دنیا؟» (ر.ک: گلی‌زاده و همکاران، 139۴). مولوی، داستان فوق را این‌چنین به نظم کشیده است:

شیخ سوزن زود در دریا فگند
             

 

خواست سوزن را به آواز بلند

 

صد هزاران ماهی اللهی     
             

 

سوزن زر در لب هر ماهیی

 

سر برآوردند از دریای حق     
          

 

که بگیر ای شیخ سوزن‌های حق

 (مولوی، 1378: 327)  

  • حوت نشانۀ انسان‌های بهشتی

ماهی برخلاف مار، هیچ‌وقت زمین را مأوا و خانۀ خود قرار نمی‌دهد؛ چراکه بدان دل نبسته و بدان وابسته نیست؛ لکن مار، نماد انسان خاکی و زمینی است. حوتی که در داستان جناب خضر و یوشع به‌عنوان چاشنی غذایی برگزیده شده است و با ادنی بهانه‌ای، زنده شده و دل به دریا و آب می‌زند یا آن حوتی که ازطرف خداوند مأمور به بلعیدن جناب یونس در شک خود می‌گردد و در داخل آب و فضای لطیف و نرمی، جان یونس را نگه می‌دارد بدون اینکه طبق روایات، استخوان‌های او را خرد کند یا گوشت وی را در خود هضم نماید (قرطبی، 13۶۴ق، 1۵: 123؛ آلوسی، 1۴1۵ق، ج12: 137).

برهان بر این ادعا، این است: همان‌گونه که ماهی نماد انسان بهشتی است، انسان بهشتی هم، برای ورود به جنت با آب کوثر پاک می‌شود؛ همچنان ‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «عالِیَهُمْ ثِیابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً: بر بدن‌های آن‌ها [بهشتیان‏] البسه‌ای است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیباى ضخیم، و با دستبندهایى از نقره زینت داده شده‌اند، و پروردگار آن‌ها، شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (انسان: 21). این شراب پاک، ممکن است نوشابۀ نهر کوثر باشد که خداوند آن را به دست رسولش و امیرالمؤمنین(ع) به اهل بهشت ارزانی خواهد نمود تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند (امین، 13۶1: 311).

در جایی از مثنوی، این مطلب مهم را می‌خوانیم که پیامبری در اثبات ادعای پیامبری، خودش را به ماهی نظیر می‌کند؛ چراکه همانند ماهی، خانه و هم‌صحبتی بر روی زمین ندارد.

نه مرا خانه‌ست و نه یک هم‌نشین 
      

 

خانه کی کرده‌ست ماهی در زمین

 (مولوی، 1378: 810)

همچنین در جایی دیگر می‌نویسد: ماهی، نماد انسانی است که به‌سوی حقیقت رهسپار است و بی‌تردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.

که بهشتی کیست و بیگانه کی است
          

 

پیش من پیدا چو مار و ماهی است

 (همان: 1۶2)

  • حوت نشانۀ مهربانی و انعطاف‌پذیری

حوت ازطرف خداوند، به این جهت برای راه سفر برگزیده شد که ظاهر و باطنش، لطیف است و نرم. هیچ ماهی غیرلطیفی را در دریا و آب نتوان یافت. ماهی، ازجمله موجوداتی است که در کنار حیات فردی، از حیات اجتماعی هم برخوردار است. ماهیان به‌طور معمول در مقابل دشمن، انسجام و اتحادی خاص دارند. آن‌ها به‌صورت واحد و سریع در مقابل دشمن ظاهر می‌شوند. در ماهیان، این خصوصیت وجود دارد که درصورتی‌که ماهی دیگری در بین باشد، خودشان را به او ملحق می‌کنند و جمع را بر زندگی تنها ترجیح می‌دهند. ازطرف دیگر، ماهی به‌راحتی بدن خود را در مقابل نوع حرکت آب با تمام قدرت، سرعت و دقت، انعطاف از خود نشان می‌دهد؛ به‌طوری‌که نه استخوانش خورد می‌شود و نه به بدنش، آسیبی وارد می‌شود.

انتخاب ماهی به‌جای حیوانات دیگر، گویای رساندن این پیام‌ها به حامل ماهی در جریان سفر موسی و یوشع(ع) و نیز برای مخاطبان و مستمعین است که آن‌ها نیز باید از چنین ویژگی‌هایی برخوردار باشند.

اتفاقاً حیات فردی و جمعی پیامبران، گویای وحدت رویۀ حیات بین ماهی و آن حضرات است. بنابراین، امر خداوند به برداشتن چنین حیوانی، در واقع رساندن این پیام به شخص موسی و یوشع بود که آنان هم، باید بسان ماهی در حیات فردی و اجتماعی، مهرورز و مهر گستر باشند تا توجه دیگران را به لطافت و سلامت مسیر الهی جلب نماید؛ خصوصیتی که در حیات همۀ پیامبران به‌صورت برجسته قابل مشاهده است. چنان‌که مشاهده می‌کنیم خود حضرت موسی(ع) بااینکه قوم بنی‌اسرائیل از لجوج‌ترین مردمان روی زمین در برابر دعوت پیامبر به شمار می‌رفتند، در مقابل آن‌ها تحمل‌پذیر بود و انعطاف کامل داشت.

همین‌طور پیامبر گرامی اسلام(ص) نمونۀ کامل حقیقت مهر است؛ چراکه خداوند در آیۀ «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ: به (برکت) مهر الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پخش مى‏شدند. پس آن‌ها را عفو کن و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشاوره کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند انسان‌های متوکل را دوست دارد» (آل‌عمران: 1۵9) از مهربانی حضرت محمد(ص) و خودداری ایشان از خشونت زبانی (فظّ) و خشونت عملی (غلیظ‌القلب) در سایۀ لطف و رحمت خداوند خبر می‌دهد تا نقش مهر و عطوفت را در فرایند میل و جلب مردم به دین اسلام برجسته نماید (مکارم شیرازی، 1371، ج3: 1۴1).

ازطرف دیگر، خداوند می‌خواست به مخاطبان و مردمان فاسد بفهماند که نکند کسی از روحیۀ لطیف پیامبر سوءاستفاده نموده و در مقام ستمگری بر ایشان یا بر پیروان وی بربیاید؛ لذا براساس آیۀ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ... محمد(ص) فرستادۀ خداوند است و افرادی که با او هستند در برابر کفّار، سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان‌اند...» (فتح: 29) بیان داشت که پیامبر آنان از ناحیۀ خداوند در مقابل ستمگران، نامهربان و اشداء است و درعین‌حال غلظت مذکور هم موجب نمی‌شود مؤمنین نسبت به هم‌مسلکان خود، عطوف نباشند. اجتماع دو صفت متضاد در مؤمنین، از ویژگی‌های خاص پیامبر(ص) و پیروان ایشان است که خداوند به آن‌ها ارزانی داشته است (طباطبایی، 1390، ج18: 299).

به همین دلیل است که خداوند در وقتی که به پیامبرش در آیۀ «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ؛ و بال و پر خود را براى انسان‌های مؤمنی که از تو تبعیت مى‏کنند بگستر» (شعراء: 21۵)، با استعاره از خفض جناح طائر، مهرورزی نسبت به تابعان را سفارش می‌نماید، قید مؤمنین را اضافه می‌کند تا این‌گونه تلقی نشود که عطوفت پیامبر(ص)، بی‌حساب و کتاب است و یا از روی خوف و نیاز است چون‌که تبعیت تابعان از ایشان، همیشه به‌خاطر دین نبود بلکه به‌دلیل نسب و قرابت هم بود (فخر رازی، 1۴20ق، ج2۴: ۵3۶؛ بیضاوی، 1۴18ق، ج۴: 1۵1). شاهد بر این ادعا، آیۀ بعدی است که بیان می‌کند پس از آنکه تو نزدیکان خود را دعوت به ایمان نمودى و مخالفت نمودند، بگو: من بیزارى می‌جویم از آن اعمال بد شما مثل بت‏پرستى و خیانت و ظلم و غیر این‌ها از اعمال رکیک شما (امین، 1361، ج9: 29۴).

  • حوت نشانۀ تلاش معنوی و پیروزی نهایی

«حوت» در قرآن کریم، تنها حیوانی است که بر تحمل دوری از معشوق، یعنی دریا و تلاش برای نیل به آن و درنهایت، به آغوش کشیدن پیروزی معرفی گردیده است. حوت در زمان بنی‌اسرائیل در دو نوبت مختلف، گرفتار مشکلات می‌شود: یک نوبت، در زمانی که توسط موسی و یوشع از دریا جدا افتاده بود و توسط آنان نمک زده یا بریان شده بود ولی عاقبت توانست دوباره دل به دریا بزند و خودش را به آب برساند که تنها وسیلۀ زندگی او بود. نوبت دیگر، در مقطعی دیگر از حیات بنی‌اسرائیل است که از ناحیۀ خداوند، امر به عبادت در روز شنبه‌ها می‌شوند ولی به‌جای عبادت، به صید ماهیانی که روی آب پی‌درپی ظاهر بودند، به کار مشغول شده و از فرمان الهی تمرد می‌نمایند. آن‌ها با این کارشان، باعث دوری ماهیان از دریا گردیدند.

ماهیان در هر دو نوبت، براثر وفاداری به وظیفه، به رشد و تکامل می‌رسند، خواه در آن زمانی که نمک یا بریانی را متحمل می‌گردند یا در آن وقتی که از دریای پر آب به کانال کم‌عمق سرازیر می‌شوند. خداوند در آیۀ «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی‏ کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ؛ و از آن‌ها دربارۀ (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن! زمانى که آن‌ها در روزهاى شنبه، نافرمانى خدا مى‏کردند، همان زمان که ماهیانشان، روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب) آشکار مى‏شدند؛ اما در غیر روز شنبه، به سراغ آن‌ها نمى‏آمدند؛ این‌چنین آن‌ها را به چیزى امتحان کردیم که تمرّد مى‏کردند!» (اعراف: 1۶3) بیان می‌دارد که ماهیان به دستور خداوند از آب فراوان دل کندند و گرفتار صید قوم بنی‌اسرائیل گشتند ولی خداوند، صورت آن قوم نافرمان را در عین بقای ماهیت انسانی، به میمونی با مسخ واقعی تبدیل نمود که همواره، مطرود رحمت الهی گشتند و درنتیجه، بعد از چند روز، به درک واصل شدند (قرشی، 1371، ج1: 1۵2).

آری، پیامبران و اولیای الهی نیز همچون ماهیان در برابر مخالفت مخالفان، درست است که گرفتار مشکلات و سختی‌های طاقت‌فرسا می‌شوند ولی عاقبت، پیروزی با آن‌هاست؛ چراکه پایداری و ماندگاری حق روی زمین طبق آیۀ «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل ازبین‌رفتنی است!» (اسراء: 81) در عین انواع توطئه‌های دشمنان، نشانۀ پیروزی آنان و پیشرفت آن‌ها در کارشان است؛ چراکه مقاومت و استقامت پیامبران در مقابل سختی‌ها بسان ماهیان، ازطرفی موجب رشد و تکامل روحی خود پیامبر و پیروان ایشان و ازطرف دیگر، باعث غلبه و فائق آمدن حرکت و تلاش، یعنی اسلام و دین و وضوح حق بر سکون و تنبلی، یعنی کفر و شرک و خفای باطل در حیات انسانی می‌گردد (قشیری، 2000، ج2: 3۶۵؛ ابن‌جوزی، 1۴22ق، ج3: ۴9).      

  1. نتیجه‌گیری

 از آنچه بیان شد، معلوم گردید که اولاً در آیین اسلام و مسیحیت از حوت، به صور مختلف بهره گرفته شده است. در دین اسلام نیز همچون دین مسیحیت، ماهی یکی از پربسامدترین نمادها به شمار می‌آید؛ ثانیاً واژۀ «حوت» یا کلماتی همچون حیتان و نون در آیات قرآن، به‌طور کلی نماد واکاوی و معرفت خویشتن خویش است. بازگشت به ضمیر ناخودآگاه و حیات روحانی از حیات نفسانی و مادیات خود است که می‌توان آن را در قصص حضرات موسی، خضر و یونس به‌خوبی مجسم نمود. ازاین‌رو، کلمۀ «حوت» در داستان‌‎های حضرت یونس، حضرت موسی و خضر(ع)، درحقیقت تصویری از عاشقان صادق است و ازطرفی، نشانۀ روح و جان یا انسان کامل. افزون بر این‌ها، نشانگر مأمور و مشیت الهی در زندگی بشر است. همین‌طور حوت گویای انسان بهشتی و عارف دل‌سوخته روی زمین است. همان‌گونه که مهربانی و انعطاف‌پذیری انسان، در حیات زودگذر دنیوی را به نمایش می‌گذارد و درنهایت، نماد تلاش بی‌وقفۀ معنوی و پیروزی نهایی اعتقاد و روح و رفتار حق بر باطل در ابعاد مختلف زندگی است و بالاخره، واژگان حوت و نون، این پیام را به انسان منتقل می‌نماید که برای نیل به سعادت و حقیقت، همچون ماهی بایستی دل به دریا بست و از رنگارنگ‌های مختلف عالم خاکی رهایی یافت و همواره دگردیسی و نوزایی را لازمۀ حیات انسانی به شمار آورد.

 

تاریخ دریافت: 04/07/1402             تاریخ تصویب: 20/11/1403

 
منابع
قرآن کریم. (1378). ترجمۀ ناصر مکارم شیرازی. قم: انتشارات نسل جوان.
نهج البلاغه. (1379ش). ترجمۀ فیض الاسلام اصفهانی. تهران: چاپ و نشر تألیفات فیض‌الاسلام.
ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی. (1۴22ق). زاد المسیر فی علم التفسیر. بیروت: نشر دارالکتاب العربی.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم. (1۴08ق). لسان العرب. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
امین، سیده نصرت. (13۶1). مخزن العرفان فی تفسیر القرآن. تهران: نهضت زنان مسلمان.
آلوسی، محمود بن عبدالله. (1۴1۵ق). تفسیر روح المعانی. بیروت: نشر دارالکتب العلمیه.
بیضاوی، عبدالله بن عمر. (1۴18ق). انوار التنزیل و اسرار التأویل. بیروت: نشر دار احیاء التراث العربی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1۴12ق). المفردات فی غریب القرآن. بیروت: نشر دارالعلم.
رشیدی، هدایت. (1392). نمادهای جاندار در قرآن. نشریۀ مطالعات اسلامی علوم و قرآن و حدیث، ۴۵(90).
زبیدی، محمدمرتضی. (بی‌تا). تاج العروس. بیروت: نشر المکتبه العلمیه.
زرین‌کوب، عبدالحسین. (13۶۶). بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی. تهران: نشر علمی.
زمانی، کریم. (138۶). شرح جامع مثنوی. تهران: اطلاعات.
سبزواری، ملاهادی. (137۴). شرح مثنوی مولوی. تصحیح مصطفی بروجردی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد.
ستاری، جلال. (1379). پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی. تهران: انتشارات نشر مرکز.
سلطان علی‌شاه، سلطان محمد بن حیدر. (1۴08ق). بیان السعادة فی مقامات العباده. بیروت: نشر مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
سمرقندی، نصر بن محمد. (1۴1۶ق). تفسیر السمرقندی. بیروت: نشر دارالفکر.
طباطبایی، سید محمدحسین. (1390). تفسیر المیزان. بیروت: نشر مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
طبرسی، فضل بن حسن. (1372). تفسیر مجمع البیان. تهران: نشر ناصرخسرو.
غباری بناب، باقر و نصرتی، فاطمه. (1397). مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن. دهمین کنگرۀ بین‌المللی فدراسیون آسیایی شورای جهانی روان درمانی خانواده‌محور.
فخر رازی، محمد بن عمر. (1۴20ق). مفاتیح الغیب. بیروت: نشر دار احیاء التراث العربی.
فراهیدی، خلیل بن احمد. (1۴20ق). العین. قم: نشر اسوه.
فروزانفر، بدیع‌الزمان. (1379). شرح مثنوی شریف. تهران: زوار.
فیومی، احمد بن محمد. (1397). المصباح المنیر. تهران: نشر دارالهجره.
قرشی، سید علی‌اکبر. (137۵). تفسیر احسن الحدیث. تهران: نشر بعثت.
قرشی، سید علی‌اکبر. (1371). قاموس قرآن. تهران: نشر دارالکتب الاسلامیه.
قرطبی، محمد بن احمد. (13۶۴). الجامع لاحکام القرآن. تهران: نشر ناصرخسرو.
قشیری، عبدالکریم بن هوازن. (2000). لطائف الاشارات. قاهره: نشر الهیئة المصریة.
گرامی، سید محمد هادی. (1398). بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی. نشریۀ پژوهشنامۀ تفسیر و زبان قرآن، شمارۀ 1۴، ۴۵-۶0.
گلی‌زاده، پروین، ابراهیمی، مختار و سعادتی، افسانه. (139۴). تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی. مجلۀ زیبایی‌شناسی ادبی، ۶(2۵)، 1۶7-187.
گوهرین، سید صادق. (13۶2). فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی. تهران: کتاب‌فروشی زوّار.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران. (1371). تفسیر نمونه. تهران: نشر دارالکتب الاسلامیه.
مولوی، جلال‌الدین محمد بن محمد. (1378). مثنوی. تهران: نشر محمد.
 نیکوئی، مژگان، فوجه‌زاده، علیرضا، خدادادی، معصومه، و کاکاوند، فاطمه. (1398). تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری. نشریۀ مطالعات هنر اسلامی، 16(3۶)، 259-278.
همتی، عاطفه. (1۴00). ماهی و قرآن. کنگرۀ ملی غذای حلال.
یونگ، کارل گوستاو. (1382). انسان امروزی در جستجوی روح خود. ترجمۀ فریدون فرامرزی و لیلا فرامرزی. مشهد: به‌شهر.
 
منابع
قرآن کریم. (1378). ترجمۀ ناصر مکارم شیرازی. قم: انتشارات نسل جوان.
نهج البلاغه. (1379ش). ترجمۀ فیض الاسلام اصفهانی. تهران: چاپ و نشر تألیفات فیض‌الاسلام.
ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی. (1۴22ق). زاد المسیر فی علم التفسیر. بیروت: نشر دارالکتاب العربی.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم. (1۴08ق). لسان العرب. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
امین، سیده نصرت. (13۶1). مخزن العرفان فی تفسیر القرآن. تهران: نهضت زنان مسلمان.
آلوسی، محمود بن عبدالله. (1۴1۵ق). تفسیر روح المعانی. بیروت: نشر دارالکتب العلمیه.
بیضاوی، عبدالله بن عمر. (1۴18ق). انوار التنزیل و اسرار التأویل. بیروت: نشر دار احیاء التراث العربی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد. (1۴12ق). المفردات فی غریب القرآن. بیروت: نشر دارالعلم.
رشیدی، هدایت. (1392). نمادهای جاندار در قرآن. نشریۀ مطالعات اسلامی علوم و قرآن و حدیث، ۴۵(90).
زبیدی، محمدمرتضی. (بی‌تا). تاج العروس. بیروت: نشر المکتبه العلمیه.
زرین‌کوب، عبدالحسین. (13۶۶). بحر در کوزه، نقد و تفسیر قصه‌ها و تمثیلات مثنوی. تهران: نشر علمی.
زمانی، کریم. (138۶). شرح جامع مثنوی. تهران: اطلاعات.
سبزواری، ملاهادی. (137۴). شرح مثنوی مولوی. تصحیح مصطفی بروجردی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد.
ستاری، جلال. (1379). پژوهشی در قصۀ یونس و ماهی. تهران: انتشارات نشر مرکز.
سلطان علی‌شاه، سلطان محمد بن حیدر. (1۴08ق). بیان السعادة فی مقامات العباده. بیروت: نشر مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
سمرقندی، نصر بن محمد. (1۴1۶ق). تفسیر السمرقندی. بیروت: نشر دارالفکر.
طباطبایی، سید محمدحسین. (1390). تفسیر المیزان. بیروت: نشر مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
طبرسی، فضل بن حسن. (1372). تفسیر مجمع البیان. تهران: نشر ناصرخسرو.
غباری بناب، باقر و نصرتی، فاطمه. (1397). مطالعۀ روان انسان در پرتو داستان‌ها و آیات قرآن. دهمین کنگرۀ بین‌المللی فدراسیون آسیایی شورای جهانی روان درمانی خانواده‌محور.
فخر رازی، محمد بن عمر. (1۴20ق). مفاتیح الغیب. بیروت: نشر دار احیاء التراث العربی.
فراهیدی، خلیل بن احمد. (1۴20ق). العین. قم: نشر اسوه.
فروزانفر، بدیع‌الزمان. (1379). شرح مثنوی شریف. تهران: زوار.
فیومی، احمد بن محمد. (1397). المصباح المنیر. تهران: نشر دارالهجره.
قرشی، سید علی‌اکبر. (137۵). تفسیر احسن الحدیث. تهران: نشر بعثت.
قرشی، سید علی‌اکبر. (1371). قاموس قرآن. تهران: نشر دارالکتب الاسلامیه.
قرطبی، محمد بن احمد. (13۶۴). الجامع لاحکام القرآن. تهران: نشر ناصرخسرو.
قشیری، عبدالکریم بن هوازن. (2000). لطائف الاشارات. قاهره: نشر الهیئة المصریة.
گرامی، سید محمد هادی. (1398). بازیابی و بررسی پی‌رفت‌های قصۀ یونس و ماهی براساس قرآن و روایات اسلامی. نشریۀ پژوهشنامۀ تفسیر و زبان قرآن، شمارۀ 1۴، ۴۵-۶0.
گلی‌زاده، پروین، ابراهیمی، مختار و سعادتی، افسانه. (139۴). تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی. مجلۀ زیبایی‌شناسی ادبی، ۶(2۵)، 1۶7-187.
گوهرین، سید صادق. (13۶2). فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی. تهران: کتاب‌فروشی زوّار.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران. (1371). تفسیر نمونه. تهران: نشر دارالکتب الاسلامیه.
مولوی، جلال‌الدین محمد بن محمد. (1378). مثنوی. تهران: نشر محمد.
 نیکوئی، مژگان، فوجه‌زاده، علیرضا، خدادادی، معصومه، و کاکاوند، فاطمه. (1398). تطبیق مفهومی نماد ماهی در اساطیر، قرآن و مثنوی معنوی و کاربرد آن در آثار هنری. نشریۀ مطالعات هنر اسلامی، 16(3۶)، 259-278.
همتی، عاطفه. (1۴00). ماهی و قرآن. کنگرۀ ملی غذای حلال.
یونگ، کارل گوستاو. (1382). انسان امروزی در جستجوی روح خود. ترجمۀ فریدون فرامرزی و لیلا فرامرزی. مشهد: به‌شهر.
  • Receive Date: 26 September 2023
  • Revise Date: 14 January 2025
  • Accept Date: 08 February 2025
  • Publish Date: 15 June 2025