نویسنده
دانشگاه تربیت معلّم تهران
چکیده
مفهوم آرزو، از بنیادی ترین مفاهیم فرهنگ و ادب صوفیانه و از پربسامدترین مضامین و نقشمایه های قصّه های فارسی است. گونه شناسیِ این نقش مایه و نیز، تبیین اهداف، مصادیق و کارکردهای آن، با تأکید بر متون صوفیانه، هدف نوشتار حاضر است. این بررسی، نشان میدهد که: اولاً، هر چند آرزوهای صوفیانه، مراتب و مصادیقِ عالی و حقیر دارد، بیشترینۀ آرزوهای صوفیان، از سنخ مقولات مادّیِ ناچیز و در ردیف هوس هاست. ثانیاً، از آنجا که آرزو داشتن در نظر اهل تصوّف، ایستادن در برابر مشیّت الهی و زیرپا نهادن تعالیم مشایخ قلمداد میشود، امری نکوهیده است. ثالثاً، در اغلبِ موارد، آرزوها به ویژه آرزوهای مادّی، محقّق نمیشوند و در صورت تحقّق، پشیمانی و یا مجازات در پی دارند. رابعاً، آرزو در دو کتاب مصیبت نامه و منطق الطّیر، سویهای مثبت دارد، چرا که صاحبان آرزو (سالک/مرغان)، به مرتبۀ نفی کاملِ وجود خویش و فنا در حق رسیدهاند، پس آرزویشان(وصال حق/ رسیدن به سیمرغ) محقّق میگردد. خامساً، آرزو در داستان های صوفیانه، عموماً چهار کارکرد دارد: عنصر آغازگر داستان؛ عنصر داستان ساز؛ عنصر مکمّل داستان؛ و عنصر پایانبخش.
کلیدواژهها