منطق گفتگو و غزل عرفانی

نویسنده

چکیده

منطق گفتگو در حال عادی بر سه پایۀ متکلم (من)، مخاطب (تو) و موضوع (او) استوار است و سه حالت دارد:1. من در بارۀ او با تو سخن می‌گوید؛ 2. من در بارۀ تو با تو سخن می‌گوید ؛ 3. من در بارۀ من با تو سخن می‌گوید. در این گفتار پس از توضیحِ این نکته‌ها، به این نکته پرداخته شده که این منطق در غرل عرفانی به چند شیوه شکسته می‌شود و در نتیجه آن را محتاج تفسیر و تأویل می‌سازد. از برجسته‌ترین مواردِ این شکست، آن‌جاست که من (متکلم/ شاعر) خود در مقام مخاطب مستقیم(تو) قرار می گیرد و در نتیجه مخاطبِ غیر مستقیم (خواننده/ شنونده) نقش من (متکلم) را درست در نمی‌یابد. در این‌گونه گفتگو، من در عین حال که متکلم است در باطن مخاطب مستقیم و راویِ منِ دیگری است که می‌توان آن را فرامن نامید. در این‌گونه گفتگو، من حالتی ناخودآگاهانه دارد و واسطه‌ای است که کلامِ بی حرف و صوتِ فرامن، از طریق او تبدیل به حرف و صوت می‌شود. یعنی منِ این‌گونه غزل‌ها به گونه‌ای «گویای خاموش» و «خاموش گویا»ست. بر پایۀ شرح این نکته‌ها، غزلِ مولانا با مطلعِ «اه که بی رنگ و بی نشان که منم» تحلیل‌گونه‌ای شده و سه مرحلۀ سلوک عرفانی: شریعت، طریقت و حقیقت، در آن نشان داده شده است.

کلیدواژه‌ها

دوره 2، شماره 1 - شماره پیاپی 3
3
فروردین 1385
صفحه 15-30
  • تاریخ دریافت: 09 بهمن 1401
  • تاریخ بازنگری: 06 مرداد 1403
  • تاریخ پذیرش: 09 بهمن 1401
  • تاریخ انتشار: 01 فروردین 1385