آسمان جان و نردبان آن

نویسنده

چکیده

مولانا جلال الدین یکی از برومندترین فرزندان ایران‌زمین است که ادبِ نهان گرایانه و صوفیانۀ فارسی با او به اوج رسیده است و شعر شررخیز او همواره آتش در سوختگان جهان می‌زند. او مثنوی خویش، شگرف‌ترین نامۀ راز را با نای و نوایِ آن آغاز کرده است و از آن، چونان نمادی از خویش و از هر دردآشنای دیگری سخن گفته است. مولانا از میان همۀ سازها، نای را از این‌روی برگزیده است که نای تهی‌شده از خویش، خود را یک‌سره به دست و دمِ نایی می‌سپارد و از دمِ او جان و جنب می‌گیرد و در جان دیگران شور و شرر می‌افکند. مولانا خود نیز نایی است که با دمِ شمس تبریزی از خود تهی شد و خویشتنِ خویش را بازیافت. مثنوی با همۀ درازآهنگی‌اش ناله‌های این نای است که در نایی رنگ باخته و دمِ گرمِ نایی پرده‌های او را دریده و رازهایش را بر آفتاب افکنده است. از این‌جاست که مثنوی با این‌که کتابی آموختاری است و باید آگاهانه باشد، بیشتر ناخودآگاهانه است و برآمده از گونه‌ای تداعی غول‌آسا. از سویی نیز سررشتۀ این کتاب که نردبان آسمان است، به دست حسام الدین چلپی است که بی‌ او غنچه‌های مثنوی ناکفته می‌ماند. این‌ها و پاره‌ای نکته‌های دیگر در این گفتار باز نموده شده‌اند.

کلیدواژه‌ها

دوره 2، شماره 1 - شماره پیاپی 3
3
فروردین 1385
صفحه 53-62
  • تاریخ دریافت: 09 بهمن 1401
  • تاریخ بازنگری: 07 دی 1403
  • تاریخ پذیرش: 09 بهمن 1401
  • تاریخ انتشار: 01 فروردین 1385