نویسنده
دانشگاه اراک
چکیده
داستان خضر و اسکندر، و افسانۀ آب حیات یکی از نکتههایی است که در شعر و ادب، تاریخ، تفسیر و متون عرفانی بازتاب بسیار داشته و در بارۀ آنها از حقیقت تا افسانه و اسطوره، چیزهای بسیار گفته شده است. در این گفتار نخست پیشینۀ آب حیات و چشمۀ زندگی را که رمزی است از آرزوی جاودانگی و بی مرگی، در اسطورههای ایران، مصر، بین النهرین و .... پی گرفتهایم، سپس داستان خضر و اسکندر را بویژه در متون ادبی و تفسیری دنبال کردهایم و نشان دادهایم که داستانهای اینان از چه زمانی و در چه کتابهایی و چگونه آمده است. در ضمن ماجراهای این دو را با برخی از اسطورهها مانند اسطورۀ گیلگمش، نیز با روایتهایی از کتاب مقدّس مقایسه کردهایم. سپس به برداشتها و تأویلهایی که از آب حیات و خضر شده پرداختهایم. از استفادههای ادبی به صورت تشبیه و استعاره گرفته تا استفادههای نمادین و سمبلیک عرفانی و دینی. و در ضمن توضیح اینکه خضر در متون نمادین و عرفانی نقش منجی، راهنما و مرشد دارد، با جستوجویی در آثار منظوم و منثور عرفانی، گزارشهایی آوردهایم در بارۀ برخی از کسانی چون محیی الدین عربی، سنایی و ... که با خضر دیدار داشتهاند و یا از دست او خرقه پوشیدهاند.
کلیدواژهها