نویسندگان
چکیده
رئالیسم جادویی به عنوان سبکی نوین در داستاننویسی، در نیمه دوم قرن بیستم پدید آمد. اگرچه زادگاه این سبک آمریکای لاتین است و نویسندگان این منطقه با آثار داستانی خود، عامل جهانی شدن آن شده، و با نوشتههای تحلیلی و انتقادی خود اصول و مؤلفهها و قواعد این سبک را تئوریزه کردهاند، به گمان برخی اندیشمندان حوزه ادبیات، شیوه یادشده تنها ویژه این منطقه از جهان نیست و اساساً ریشههای نخست آن را میتوان در ادبیات خاورزمین و بهویژه در متون عرفانی جستوجو کرد. تخیل که یکی از مؤلفههای اساسی رئالیسم جادویی است، باعث گُسست علّی و معلولی در روایت داستان میشود. این تخیل که ریشه در افسانهها، اسطورهها، باورها، حکایات و قصههای مردمی و بومی دارد، در سرتاسر داستان ریشه میدواند. متون عرفانی و به طور مشخص، تذکرههای عرفانی که شرح حالی از عارفان و بزرگان و سالکان طریقت است، در اساس، قالبی داستانی و خیالی دارند که رویدادهای شگفتانگیز و خارق عادت را در بستری واقعگرایانه ارائه میدهند. این شیوه، بسیار شبیه گونه روایی موجود در متون رئالیسم جادویی است. نگارندگان این جستار، پس از ارائه تعاریف و ویژگیهایی از رئالیسم جادویی، به جستوجوی ریشههای آن در ادبیات خاورزمین بهویژه متون عرفانی(تذکرهها) پرداخته و در پایان، نمونههایی از نقاط مشترک میان این دو مکتب با سبک را یاد کردهاند. مهمترین نقطههای پیوند مشترک متون عرفانی و رئالیسم جادویی را میتوان در شکستن مرز میان واقعیت و فراواقعیت و اتحاد این دو، اجتماع نقیضین، کنشهای کرامتآمیز و رفتارهای شگفت و خارقالعاده شخصیتهای حاضر در حکایتها، شناخت حقیقت از راه تخیل و... دانست.
کلیدواژهها