از جان خدا خوان تا جان خدا دان تحلیل ملازمۀ میان خودشناسی و خداشناسی از دیدگاه جلال‌الدین محمد مولوی

نویسندگان

چکیده

مولوی خودشناسی را لازمۀ هر نوع شناختی می‌داند، لذا اعتبار هر گونه شناختی که مسبوق به شناخت خود نباشد، از دیدگاه او منتفی است. وی مانع معرفتیِ شناخت ماهیت انسان را هویت انسان می‌داند و معتقد است که هویت انسان ریختی زبانی دارد که در تعامل زبانیِ شخص با دیگران شکل می‌گیرد، لذا با زوال زبان که مراد از آن سکوت ذهنی است، می‌توان هویت زبانی را منعدم کرد. با از بین رفتن هویت زبانی انسان قادر به شناخت خود و در پی آن شناخت غیر می‌شود. در این نوشتار از انعدام هویت زبانی که معادل فنا در ادبیات عرفانی است، تعبیر به شکست هویت می‌شود. مولوی با متمایز کردن جان اول از جان دوم به ملازمۀ میان خودشناسی و خداشناسی می‌پردازد و بر این اساس جان اول را که محجوب در پردۀ هویت زبانی است، مستعد شناخت حق نمی‌داند. وی هویت زبانی را مانع دمیدن جان دوم در انسان می‌داند و جان دوم یا جان خدادان را که همان نفخۀ الهی است، عین شناخت حق می‌داند.

کلیدواژه‌ها

a
  • تاریخ دریافت: 09 بهمن 1401
  • تاریخ بازنگری: 16 مهر 1403
  • تاریخ پذیرش: 09 بهمن 1401
  • تاریخ انتشار: 01 اسفند 1397