نویسنده
استادیار گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران
چکیده
در برخورد با پدیدهها و موضوعهایی که در متون کهن پارسی و عربی آمده است، همواره احساس میشود که برخی از پدیدهها، ریشه در سنّت و آیینی کهنتر داشته و گذشتگان ما آنها را بیپرده یا درپَرده بازتاب دادهاند. برخی از رفتارهای اجتماعی انسان، بهویژه هنرمندان و ادیبان نیز ریشه در سنّتی کهن داشته و پیروی از این سنّت بوده که آنها را به انجام یا بازتولیدش وادار کرده است، بدون اینکه دلیلی منطقی در پس آن وجود داشته باشد. یکی از رفتارهایی که میان برخی دانشمندان مسلمان در سدههای نخستین و میانۀ هجری و بهویژه میان صوفیان حوزۀ جغرافیایی ایران و عراق گسترش داشته، دست شستن از کاغذ و قلم و بلکه شستن و سوزاندن و اندر خاک کردن نوشتههای خود بوده است. هرچند آنها گاه به انگیزههای خود اشاره کردهاند، ولی میتوان پنداشت که چنین رفتاری گونهای خردگریزیِ دیوانهوار و غرق شدنِ چشمبسته در یکی از سنتهای تصوف و اصلِ وحدتِ وجودی و فنای فی الله بوده که مایۀ از میان رفتن بخشی از تاریخ نگارش اسلامی شده است. در جستار پیش رو، نخست گزارشهایی چند از کتابشویی و کتابسوزی صوفیانِ سدههای نخستین و میانۀ هجری آورده شده، سپس ریشهها و انگیزههای این رفتار بررسی شده است. گزارشهای موجود نشان میدهد که صوفیان بههنگام دگرگونی روحی و گاه محدثان بههنگام گرایش به تصوف، نوشتههای خود را شسته یا سوزانده و پنداشتهاند که این نوشتهها مانع دیدن حق و رسیدن به اوست. این رفتار یا برگرفته از سنّتی غیراسلامی و کهن میان هنرمندان گذشته بوده یا ریشه در آموزۀ صوفیانی داشته که علم و کتاب را حجاب راه خود در سیروسلوک روحانی پنداشتهاند. بنابراین چنین رسم یا رفتاری که بیشتر در سدههای سوم و چهارم هجری و بهویژه میان صوفیان مکتب بغداد گسترش داشته، به یک اندازه سرچشمهیافته از سنّتهای غیراسلامی و سنّتی در عرفان اسلامی است.
کلیدواژهها
منابع