نویسندگان
1 پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
2 دانشگاه تربیت معلم تهران
چکیده
غزل مولانا از نظر معنایی، تفاوتهایی عمده با سنتهای شعر فارسی و کلام دیگر شاعران دارد. سخن مولانا آنجا که برآمده از تجربه فنا و ناآگاهی است، دارای معانی مبهم و شگفتانگیز است. وصول به تجربه فنا و قرار گرفتن در بافتی وحیانی در لحظات «گشادنِ درِ سخن» و ورود به حریم مقدس معنا، سبب میشود در دیوان کبیر، با غزلهایی مواجه شویم که تصویر رؤیایی عجیب و شگفتانگیزند؛ غزلهایی که عظمت معنا در آنها به اندازهای است که به دشواری میتوان معنایی حتمی و مشخص برای آنها تدارک دید. شدت هیجانات عاطفی و غلبه معانی غیبی، چنان است که در برخی از این غزلهای رمزی، تشخیص متکلم و مخاطب بسیار دشوار است؛ تجارب شگفت مولانا در اقلیم عرفان، غزلهایی چنان مبهم و درکناشدنی پدید آورده که پیش و پس از مولانا بیسابقه و بینظیرند. در این نوشتار، پس از تمایز نهادن میان دو گروه غزلرؤیاوار مولانا به لحاظ ساختاری و معنایی، و بیان برجستهترین خصایص آنها، تعدادی از این غزلها مشخص و تحلیل شده است. نگارنده مقاله بر آن است که با تکیه بر مواریث سخن صوفیه و بهویژه بنیانهای اندیشه مولانا، به ساحاتی از این معانی رمزی و مبهم دست یابد.
کلیدواژهها