نویسنده
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
چکیده
عارفان برای بیان حقایق متعالی از داستانهای تمثیلیی بهره میگیرند. شک نیست که مراد اصلی اینان داستانگویی نیست، بلکه ممکن است موضوعات متعددی در لابلای آنها مورد بحث قرار گیرد. مولوی(604ـ672ق) در میان عارفان مسلمان از جمله کسانی است که از چنین روشی برای بیان مقاصد عرفانی خود بهرههای فراوانی برده است. از مهمترین و طولانیترین داستانهای این کتاب در انتهای دفتر ششم، داستان دژ هوشربا یا قلعه ذات الصور است که موضوع آن، مراحل سیر و سلوک و بیان اصناف آدمیان در مواجهه با حقایق متعالی است. در میان عارفان مسیحی، ترزا آویلایی(1515ـ1582م) همین موضوع را در اثر ارزنده خود به نام کاخ مورد توجه قرار داده است. دستاورد اصلی این مقاله، وجوه قابل مقایسه و حتی قابل تطبیق است که تشبیه نفس انسان به کاخ بسیار زیبا، بیان صریح اصناف آدمیان در مواجهه با حقایق متعالی، بیان سیر و سلوک، بیان نحوه وصال به پروردگار و ذکر عوامل محرومیت از جمله آنهایند.
کلیدواژهها