نویسنده
دانشگاه شهید باهنر کرمان
چکیده
اسطورهها که زبانی سرشار از رمز و راز و ابهام دارند، واقعیتهایی جذّاب و غیر قابل انکار در عرصه ادبیات سنتی، متون عرفانی و شعر معاصرند. از شاعران کلاسیک، فردوسی، رکن استوار و سترگ ادبیات حماسی، به روشنگری و برجستهسازی اسطورهها مبادرت ورزیده است. احیای مجدد اسطورههای آغازین و آشکار کردن حقیقت مینوی آنها، دﻻیل بیرونی و درونی دارد. دﻻیل بیرونی را باید در حرکت تمدن و فرهنگ در طول تاریخ و دﻻیل درونی را باید در ادبیات عرفانی جست وجو کرد. موضوع درخور پژوهش، بازآفرینی و تکرارِ دیگرگونه این اسطورهها در ادبیات عرفانی است که از نوعی بازگشت به اصل، تکاپو برای تولدی دیگر و میل به جاودانگی در آدمی حکایت میکند. راه یافتن اسطوره سیمرغ از حماسه به بسیاری از رسالهالطیرهای عرفانی، اهمیت بازآفرینی این اسطوره را نشان میدهد. نگارنده به لحاظ محدودیّت مقاله، صرفاً به بازآفرینی اسطوره سیمرغ و ققنوس در شعر کلاسیک، متون عرفانی و شعر معاصر میپردازد، زیرا نشان دادن نقش مهم این اسطورهها در پیوند بین گذشته و حال و در سیر زمان با حفظ جنبه قداست مینوی آنهاست و اینکه بازآفرینی و تکراری دیگر از اسطورهها، در واقع تجلّی و تداوم همان امر مینوی است.
کلیدواژهها