نویسندگان
1 دانشگاه کاشان
2 دانشگاه تهران
چکیده
عارفان با الهام از قرآن جهان را از یکسو وجه خدا شمردهاند و از دیگر سو، تجلی اسما و صفات او. اسما و صفات را نیز از یک دیدگاه به دو گونه جمالی و جلالی بخش کردهاند: اسمهایی را که با لطف، رحمت، کرم و... پیوند دارند، اسمهای جمال نامیدهاند و اسمهایی را که با قهر، غضب، کیفر و... سر و کار دارند، اسمهای جلال خواندهاند. از سوی دیگر، چون صفات خدا هستی یگانهای دارند، هر جلال را دارای جمالی و هر جمال را دارای جلالی شمردهاند و از اینجا به جمع پارادوکسیکال جلال و جمال رسیدهاند. در این گفتار پس از بازنمایی نکات یادشده از دیدگاه قرآنی و عرفانی، از جایگاه جلال و جمال در هستیشناسی، معرفتشناسی و روانشناسی عرفانی سخن گفتهایم و سپس به گستردگی، جایگاه جلال و جمال را در نمادشناسی عرفانی بازنمودهایم و نشان دادهایم که پارادوکس جمال و جلال در عرفان عاشقانه «ناز» خوانده میشود که آمیزهای از راندن و خواندن و خواستن و نخواستن است. نکتهای که در شعر عاشقانه عارفانه با بهرهگیری از نمادهای روی و موی، و بیشتر با نمادهای چشم و لب و وابستههای آنها نشان داده میشود. بازتاب این کاربرد نمادین در شعر فارسی، پایانبخش این
پژوهش است
کلیدواژهها