نویسندگان
1 عضو جهاد دانشگاهی
2 دانشگاه پیام نور
چکیده
یکی از شاعران و عارفان ایرانی که نقشی برجسته در غنا و گسترش فرهنگ اسلامی ـ ایرانی و حتی نشر آرمان های انسانی و فرهنگ بشری داشته، جلال الدین محمد بلخی است. او به دلیل نیل به ساحت صلح جاودان، معرفت ژرف به کتب وحیانی و شناخت دقیق نهان آدمی، به ابعاد مختلف معرفت شناسی چون هستی شناسی، جهان شناسی، خداشناسی و خودشناسی وقوف دارد و از یک سو به تعالی روح اندیشیده و از سویی دیگر، به رهانیدن انسان از حصارهای تنگ نژادی، زبانی، جغرافیایی و آفات ناشی از تنگ نظری، جزماندیشی و خودبینی مدد رسانیده است. او به مقامی رسید که توانست در مجموعه آثار خود با جامعیتی شگفت و شگرف در حوزه انسانشناسی به تحلیل عوامل و موانع آرامش روحی بشر بپردازد. او با این نگاه فراگیر و البته مبتنی بر خرد و سنت عرفانی، مستی و فراموشی خویشتن، دوراندیشیهای بلفضولانه، بازی و اشتغال به خود و خودشیفتگی، شهرتطلبی و ... را به عنوان ملجأهای نامناسب انسان یاد میکند و بر این اساس، با تأکید بر معنویت، عرفان، دین و سعادت و تعالی روحی بشر و اندیشهمندتر کردن او، به مقابله با مجموعه چالش ها و بحران هایی برمیخیزد که به صورت بالقوه روح انسانها را تحدید و بلکه تهدید میکند. این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی و با استنباط از مثنوی به بررسی و آسیبشناسی آفات و بحرانهای فراروی آدمی در اعصار گوناگون و شناسایی آموزهها و پیامدهای رهاییبخش مولوی برای مقابله با این چالش ها خواهد می-پردازد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که مهم ترین پیام های مولوی برای انسان معاصر از میان مجموعه پیام های جهانی، بررسی و تحلیل عوامل و دلایل خودناشناسی و فقدان معرفت نسبت به من واقعی، شکاکیت، احساسات گرایی و شیفتگی نسبت به قید و بند، بیگانگی و تنهایی، بی معنایی، مصرفزدگی، تبعیت از اندیشهها و افکار غالب است که در این مقاله به بررسی و نقد آن ها در مثنوی معنوی پرداخته شده است.
کلیدواژهها