نویسندگان
چکیده
تبیین سازوکار زبان و عناصر روایی در بیان کرامات اولیا از مباحث مهم در سبکشناسی زبان عرفان است. کرامات اولیا از آنجا که متعلق به جهانی پیچیده و وصفناپذیرند، راوی در زبانی متفاوت با زبان عادی میکوشد تا در قالب نقل روایاتی به بازسازی عالم لایُدرَک و لایُفهمِ کرامات بپردازد و این دیگر به هنر وی بستگی دارد که تا چه اندازه بتواند به صحنه رؤیتشده شکل ببخشد. نوشتار حاضر میکوشد تا ضمن بحثی در باب مرز میان کرامات و خرافات و تفاوت باور به مسأله کرامات با خرافهپرستی و پرهیز از خلط میان این دو، ابتدا با ذکر شواهدی از مقامات عرفانی، به تحلیل پارهای از شگردهای روایی و تأثیر آن در حقیقتمانندی کرامات بپردازد و سپس گرایش زبان اینگونه روایات را از تمثیل به استعاره بازنمایی کند.
برآیند این پژوهش آن است که راوی به نسبت هنر روایتگری خویش، میکوشد با بهرهگیری از انواع شگردهای روایی، کرامات شگفتآور را باورپذیر و حقیقتمانند جلوه دهد؛ ولیکن این کوشش در ادوار بعد به موازات انحطاط تصوف و آشفتگیهای سیاسی-اجتماعی، به سستی و ابتذال در زبان و محتوا میگراید؛ چنانکه تدریجاً از زبان ساده و تمثیلی مقامات عرفانی در ادوار آغازین تصوف فاصله گرفته و به زبانی بیمارگون و استعاری در ادوار بعد بدل میگردد؛ اما نه استعارههای لفظی و زبان رمزی و نمادین که ناشی از نارسایی زبان در بیان تجارب عرفانی است؛ بلکه کاربرد استعارههای مفهومی در سطحی گسترده در جهت اهداف و منافع گوناگون.
کلیدواژهها