نویسنده
چکیده
عشق، عمیقترین و محوریترین مفهوم در اندیشه و سلوک صوفیانه است. از منظر هستیشناسیِ صوفیانه، هستی قائم به عشق است و از منظر سلوک و اخلاق، عشق حبلالمتین صوفی برای تعالی سعه وجودی تا مرتبه فناست. مشهور است که عشق هیچ نظم و آداب و ترتیبی ندارد؛ اما با اینحال دارای مراحل، مراتب و شرایطی است که فهم دقایق آن برای اهل حقیقت و نیز برای اهل تحقیق اجتنابناپذیر است. در این مقاله به نکتهای اساسی دربارۀ تقسیمات و مراتب عشق و مجموعهای از مفهومسازیهای مرتبط با آن پرداخته شده است. تقلیب عشق در طول حرکت حبّیِ سلوک کبریا به مرحلهای میانی اشاره میکند که بدون لحاظ این موقف/موقعیتِ واسط، راهیابی به مقام نهایی یعنی اتحاد عاشق با معشوق در عشق امکانپذیر نیست. «تقلیب عشق» موقعیتی است که در آن بیشترین شطحیات و هیجانات روحی صوفیه به وقوع پیوسته و حکایات و شکایات ایشان را مشحون از بیانات متناقضنما کرده است. در این مقاله مفهوم اساسی «تقلیب عشق» و حوزه شناختی و معنایی آن در متون صوفیه به خصوص در مثنوی مولوی بررسی شده است.
کلیدواژهها