نویسنده
چکیده
«معنویت» (spirituality) در دوران معاصر، مفهوم با اهمیتی مجزا از «دین» شده است به گونهای که حتی کسانی که خود را دیندار میدانند بسیار مایلند به معنویت هم متصف باشند. در نوشتار حاضر دو تعریف از معنویت پیگیری شده است: تعریف مفهومی و منطقی از سویی و تعریف راهبردی از سویی دیگر. فرضیه نگارنده این بوده است که در عین وجود انبوهی از تعاریف گوناگون میتوان بر اساس علم ارتکازی و روش صحت یا عدم صحت سلب، به تعریفی قابل اعتماد رسید. بر این اساس، میتوان چنین گفت که معنویت، مفهومی مستقل و جدا از مفهوم دین، عرفان، اخلاق و مفاهیمی از این دست است، هرچند به لحاظ مصداقی و تحقق خارجی، با آنها ارتباط وثیقی دارد. «دین» بیشتر ناظر بر امور بیرونی و نهادی است، حال آنکه «معنویت» به ابعاد درونی و تجربتی ناظر است. در یک جمعبندی، باید گفت مفهوم معنویت، جهتگیری عمیق درونی فرد به سوی گذر از عالم خاکی و زیست مادی به سوی امری فراتر و متعالیتر است. اما اگر از این تعریف منطقی بگذریم، و به دنبال تعریفی عملیاتیتر و قابل سنجش از معنویت باشیم باید بگوییم معنویت، یک فرایند و امری پویاست که در این امور متجلی و قابل مشاهده است: نوع دوستی، محبت غیر مشروط، لطافت در رفتار با دیگران و حتی حیوانات و محیط زیست، خود را فراتر از یک موجود خاکی و حیوانی دیدن، تواضع و فروتنی و خود را دارای ارزشهای ملکوتی دانستن، و احساس آرامش و استواری در مشکلات و مصائب. البته به شرط آنکه همه این موارد ناشی از رویآوری انسان به عالم معنا و تعالی باشند.
کلیدواژهها