نویسنده
چکیده
سفرهای چهارگانۀ عرفانی با ابتکار عفیفالدین تِلِمْسانی به وجود آمده و توسط عرفای بعد از وی، از جمله عبدالرزاق کاشانی، رشد و تکامل یافته است. این سفرها نزد تلمسانی معانی ویژهای دارد؛ عبدالرزاق کاشانی در ابتدا این معانی را پذیرفته، اما سپس در تعریف سفرها تغییراتی ایجاد کرده است. در این مقاله، با بررسی آثار هریک از ایشان، ضمن ارائۀ تفاسیرشان، به مقایسۀ نظریات هریک پرداخته و با تحلیل آنها نکات مشترک و ممتاز دیدگاه آندو کشف شده است.
تلمسانی مبتکر سفرهای چهارگانه است. بعد از تلمسانی، کاشانی مهمترین عارفی است که سفرها را تعریف و احکام هریک از آنها را مطرح کرده است. با جستوجو در آثار هریک از ایشان، ویژگیهای پراکندۀ سالک در هریک از سفرها استخراج و با تحلیل محتوا و تطبیق آرای ایشان، جزئیات ویژگیهای سالک در سفرهای چهارگانه بررسی شده است. این سفرها نزد تلمسانی با تفصیل بیشتری مطرح است تا کاشانی. در نظر تلمسانی، سفر چهارم با انتخاب جوار الهی توسط سالک و مرگ وی انجام میشود. بر این اساس، وی سه سفر را توضیح داده است نه چهار سفر. در نظر کاشانی، سالک در پایان سفر دوم، شایستگی پیر و مرشد شدن و هدایت انسانها را واجد میگردد. سفر سوم و چهارم کمتر شناسایی شده است.
کلیدواژهها