نویسنده
چکیده
شعر حافظ در تاریخ مطالعات ادبی همواره محل توجه و موضوع تأمل بوده است. بیشتر تحقیقات حافظپژوهی، کموبیش پرتویی بر جهان شعر وی افکنده و سویی از اندیشۀ وی را روشن کردهاند. توجه به جنبۀ فلسفی و کلامی شعرش همواره یکی از موضوعات چالشانگیز بوده است. در این پژوهش، صرفنظر از جستوجوی نیت حافظ، در پی خوانشی فلسفیحکمی از شعرش هستیم؛ بنابراین، بیش از هر چیز، با متن روبهرو هستیم و سعی شده است در حدود دلالتهای متنی اندیشۀ وی از منظری فلسفی یا حکمی بررسی و با آراء دو فیلسوف بزرگ ابنسینا در مقام فیلسوفی مشائی و سهروردی در جایگاه فیلسوفی اشراقی مقایسه شود. این خوانش بهدلیل برخی ویژگیهای خاص شعر حافظ از جمله وجود ایهام که امکان خوانشهای متعدد را فراهم میکند و دیگر ظرفیت تأویلپذیری بسیار، ممکن میگردد. نتایج تحقیق نشان میدهد از دریچۀ اندیشۀ سهروردی به اشعار حافظ نگریستن، وی را متفکری مینمایاند که به عقل پشت پا میزند و نگاهی وحدتگرایانه به هستی دارد و با نگریستن از دریچۀ تفکر عرفانی، حکمی به آراء ابنسینا، برخی ویژگیهای مشترک بهویژه در زمینۀهای وجود و فرشتهشناسی، طعنه زدن به صوفی، زهد، ریا(زهد ریایی) و تأکید بر زندگی رندانه، اندیشۀ حافظ با تفکر ابنسینا مطابقت دارد. ابنسینا به مدد ابتکار خویش مبنایی عقلانی و وجودشناختی برای اشراق عقل فراهم آورد؛ ویژگیای که هر اندیشۀ عرفانی واجد آن است. از چنین دیدگاهی، بیتردید اندیشۀ اشراقی وی است که زمینه را برای فلسفۀ اشراقی سهروردی، که حافظ از آن بهره جسته است، فراهم میکند.
کلیدواژهها