نویسنده
چکیده
تیپ فرزانه (پیر خردمند/ حکیم/ قدیس/ فیلسوف شاه) با توجه به جایگاه آن در نظام اندیشگانی کارل گوستاو یونگ، کارل پیرسون و هیو- مار، مایرز- بریگز، جرجیوف و...، یکی از تیپهای شخصیتی است که از ادوار پیشین نیز محل توجه بوده است. فرزانگی نیز در مقام نظر و عمل بهعنوان یک تیپ متمایز همواره مورد توجه ادیان و مذاهب از یک سو و نگرههای عرفانی از سوی دیگر بوده است. با توجه به تحدید و تعریف فرزانه در متون عرفانی، باید گفت «فرزانه» درکنار پیامبران و اولیای الهی در مقام طبیبان دردهای معنوی انسانها آمده و البته دارای کارکرد و اهمیت ویژهای است. فرزانه که در قاموس دینی با عنوان انسان کامل، حکیم و پیر برنامیده شده، در متون گذشته دارای اهمیت و جایگاه خاصی بوده است؛ بهگونهای که یکی از دلایل و عوامل اصلی بحرانهای انسان معاصر را عدم حضور تأثیرگذار این تیپ شخصیتی برشمردهاند. در این مقاله، با توجه به احصای ویژگیهای این دسته از تیپهای شخصیتی، دیدگاه دو شخصیت فرزانه و تأثیرگذار ایران و چین بهصورت تطبیقی بررسی شده است؛ دو شخصیتی که با وجود مبانی، جهان بینی و نظام اندیشگانی متفاوت، نقش و کارکردهای مشترکی دارند و هریک نیز با توجه به دو اثر بزرگ و تأثیرگذار خویش، یعنی دائو دِ جینگ و مثنوی جهانی شدهاند و هر دو بر نقش و اهمیت فرزانگی در قالب واژه/ مفهوم «شنگ ژن/ انسان مقدس» و «حکیم/ فرزانه» تأکید کردهاند. توجه به ساحتهای پنجگانۀ مدنظر مولوی و لائودزه در تببین مقام فرزانگی نشان میدهد که این دو ضمن تشریح اوصاف و احوال این تیپ، با توجه به مبانی و جهان بینی متفاوت به ضرورت حضور و نمود آن در تبیین و تشریح درد و رنج انسانها توجه کردهاند. مقاله در صدد است ضمن تأکید بر وجود تفاوت در نگرۀ لائودزه و مولوی، نقش و کارکرد فرزانگان را در مهمترین آثار این دو بررسی و تحلیل کند.
کلیدواژهها