نویسندگان
دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده
نقش زبان در ساختن هویت، از مهمترین بحثهای نظری مدرن در باب هویت است. نظریۀ گفتمان لاکلائو و موف نیز با پذیرش این انگارۀ اساسی پساساختارگرایی، تأکید میکند که «کیستی» یا «هویت»، امری نسبی و غیرذاتی است و هویتها را باید بهمثابۀ «موقعیتهای سوژگی» در یک ساخت گفتمانی فهمید که هیچگاه نمیتوانند برای همیشه تثبیت شوند. پژوهش پیش رو میکوشد با ارائۀ الگوی مناسبی از بررسی هویت در متون عرفانی، با اتکا به مبانی نظری و روششناختی «نظریۀ گفتمان» نشان دهد چگونه کاربرد زبان تمثیلی در آثار عرفانی، انگارۀ «معنای واحد» یا حضور «معنای قطعی» را متزلزل میکند و هویت «بندۀ گناهکار» را بهعنوان یکی از سوژههای مهم متون عرفانی، به اشکال متفاوت بازنمایی میکند. بازنمایی هویت گناهکار در تمثیلهای عرفانی قرن سوم تا هفتم، در سه گفتمان اصلی دستهبندی میشود: الف. گفتمان «دشمن و طغیانگر»: که در آن با بازتولید گفتمان قرآنی، برخی گناهان بهمنزلۀ جنگ با خدا و گناهکار بهمنزلۀ دشمن حق بازنمایی میشود؛ ب. گفتمان «بیمار و ناخلف»: با رویکردی اخلاقی، گناهکار فرزندِ ناخلف یا بیماری است که به مراقبت بیشتر نیاز دارد؛ ج. گفتمان «محبوب و خاص»: با ساختشکنی رابطۀ گناه و محبت، گناهکار را «غلام خاص سلطان» یا «فرزند محبوب و زیبارو» بازنمایی میکند. بررسی تمثیلها نشان میدهد در دوران تکوین تصوف، هویت گناهکار ماهیتی بیناگفتمانی دارد اما در آثار متأخرتر، بهتدریج مفصلبندی تازهای ارائه میشود که حاکی از تحول هستیشناختی مفهوم گناه از منظر صوفیه است و گاه حتی در تخاصم آشکار با سایر گفتمانهای مسلط در جهانبینی اسلامی قرار میگیرد.
کلیدواژهها