نویسندگان
1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی (عرفان)، زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ارومیه، نویسنده مسئول
2 استاد زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ارومیه
3 استادیار زبان و ادبیات فارسی، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ارومیه
چکیده
قصۀ هبوط روح انسان به جهان، اسارت در جسم و جهان و عروج دوباره به ملکوت اعلی، قصۀ مکرر سنت عرفانی ماست. عرفا با تکیه بر تفسیر آیات قرآن کریم بر این باورند که روح انسان قبل از هبوط به تن و جهان، عشق الهی را درک کرد اما با هبوط از بارگاه حق تعالی دور ماند و اسیر جسم و جهان شد. جسم با هوای نفس گرایش به جهان و مادیات جهانی یافت اما جان با درک عشق الهی، به فکر عروج دوباره به عالم علوی شد، ناگزیر تقابل بنیادی میان جان و تن شکل گرفت. در دورههای مختلف، عارفان با شیوهها و شگردهای گوناگون این قصه را تکرار کردهاند؛ تمثیلسازی شگرد بلاغی و بینامتنیتی در بازگویی این تقابل است. در این مقاله با بررسی چندین تمثیل برجسته در این موضوع، تمثیلسازی این تقابل در کشف الاسرار میبدی، مثنویهای عطار و مثنوی مولوی با هدف کشف روابط بینامتنیتیِ تمثیلهای این تقابل در متون عرفانی بررسی شده است. نتایج بررسی نشان داد بینامتنیت آگاهانه، ارتباط فرامتنی و مناسبات پیشزمینهای در تمثیلسازی این تقابل وجود دارد که با سه رویکرد بینامتنیت صریح و آشکار، بینامتنیت غیرصریح و پنهان و بینامتنیت ضمنی، تمثیلها تکرار، بازپروری و با تغییرات جزئی و کلی در ساختار و محتوا آمده است. میبدی با تمثیل از سنت عرفانی ماقبل خود استفاده کرده و عطار و مولوی از کشف الاسرار بهره بردهاند. مولوی هم علاوه بر کشف الاسرار از تمثیلهای عطار بهره برده است.
کلیدواژهها