نویسندگان
1 دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی، گرایش ادبیات عرفانی، دانشگاه اصفهان
2 دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه اصفهان
چکیده
از دلایل اهمیت روزبهان، بازتاب گستردۀ تجربۀ سلوک در آثار اوست. تحلیل زبان عرفانیِ ویژۀ او در تجربۀ صیرورت با استفاده از الگوی گفتمان پویا و فرایند تحولی کلام میسر است. این الگو نشان میدهد زبان عرفانی گفتمانی ایستا نیست. هدف این پژوهش تحلیل چگونگی پویایی تجربۀ عرفانی در بستر زبان است؛ بر این اساس «هویتهای خودهمانی و خودغیری» و «شدن» سالک بررسی خواهد شد. با استفاده از مربع معناشناسی که بر اساس حرکت از یک مقولۀ متضاد با نفی خود بهسوی متضادش تعریف میشود، بخشهایی از فرایند پویایی در کلام تفسیر میشود. چنین مطالعهای آشکار میکند که در گفتمان عرفانی روزبهان، «هویت خودغیریِ» سالک عبارت از «فقر و فنا»ست. فنای «هویت خود همان» راه را بر سیر بهسوی «هویت خودغیری» میگشاید؛ هویتی که بهطور مداوم در حال بازسازی است، تا آنجا که در فرایندی استعلایی به هویت حق متصل میشود. در این فرایند رابطۀ «اتیک» سبب انفصال سوژه از «خود» میشود و تعامل پیوستۀ او با «فراخود» و در مرکز قرار دادن او، تداوم معنا را تضمین میکند. واژگانی همچون «فنا» و «فراموشی خود» از انفصال سوژه از خود حکایت میکند. همچنین واژگانی چون «یاد حق، دیدن به نور او»، «توحید قِدَمی، خورشید ذات ازلی» موجب تضمین تداوم معنا میشود. تحولی که موجب میشود کنشگر یا «من خردگرا» سیری را در خویشتن آغاز کند، آگاهی از آفات «داشتن» است؛ بنابراین او به هویتهایی که «واجد بودن» به او میبخشد، «نه» میگوید، سپس در سلوکی عرفانی به شوشگری ممتاز دگرگون میشود که هویت او با فقر و فنا تعریف میشود. افعال مؤثر «خواستن» در گفتمان عرفانی با طلب و «بایستن» که با رهنمودهای پیر برابر است، مقدمات تشکیل فاعل را فراهم میآورند. در نهایت آنچه سالک را به «فاعل توانشی» تبدیل میکند، فضل و رحمت حقتعالی است.
کلیدواژهها