نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بیرجند(نویسندۀ مسئول)
2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بیرجند
چکیده
قصۀ یوسف و زلیخا داستان عاشقانۀ معروفی است که در قرآن مقدس و منابع دینی با عنوان احسنالقصص شناخته میشود. برخلاف قصههای عاشقانۀ دیگر شخصیت اصلی این قصه نه یک مرد بلکه بانویی متأهل است که عاشق شده، اما معشوق وی پیامبری پاکمرد است که تن به وصال خیانتآمیز نمیدهد. این قصه در سیر تاریخ ادبیات اسلامی، روایتهای متفاوتی پیدا کرده است که در تمام آنها سرانجام زلیخا به وصال یوسف میرسد، اما گاه ایدئولوژی خاصی را نشان میدهد؛ چنانکه در روایت جامی عشق تنانۀ مادی به عشقی روحانی بدل میشود. زلیخا بهعنوان عاشق و قهرمان اصلی قصه با پشتسر گذاشتن مجموعهای از مراحل به شخصیتی آرمانی بدل و به وصال یوسف مقدس نائل میشود. با نظرداشت جزئیات و مراحل درمییابیم که شخصیت زلیخا در این روایت درحقیقت شخصیت سالکی است که با پشتسر گذاشتن عقبات و مراحل مختلف به مرحلۀ فنا و وصال میرسد و این با داستان رمزی منطقالطیر عطار و سلوک عرفانی آنان در جستوجوی سیمرغ انطباق دارد. هدف از این پژوهش تحلیلیتطبیقی این است که اولاً فروپاشی ایدئولوژی عشق تنانه و جایگزینی آن را با ایدئولوژی عرفانی در روایت جامی نشان دهیم، سپس با تحلیل و تطبیق، ثابت کنیم که شخصیت قهرمان همانند مرغان منطقالطیر طی مراحل هفتگانه دچار دگردیسی شده است.
کلیدواژهها